آرشيو وبلاگ وايت هاوس

Saturday, April 08, 2006

شهريور 1384

سه شنبه، 15 شهريور، 1384
حال گيری رضا قاسمی از مصاحبه کننده قرتی

از مصاحبه رضا قاسمی با مصاحبه کننده ای که حرفهای گنده می زند حال کردم:‌ خودتان برويد بخوانيد و حال کنيد:

http://www.sokhan.com/articles.asp?ID=31004

حاج مهدی
¤ نوشته شده در ساعت 8:2 توسط عضو ارشد کاخ سفید
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

دوشنبه، 14 شهريور، 1384
دفاع در برابر زخم زبان

چندی پيش مقاله در سايت http://people.howstuffworks.com/vsd1.htm پيدا کردم در باب دفاع در برابر زخم زبان. از آنجا که زخم زبان متاسفانه رواج کمی در بين ما ايرانيها ندارد تصميم گرفتم بخشهايي از اين مقاله را ترجمه کنم؛ با اين اميد که مقبول واقع شود.



حاج مهدی



بخش اول

اصول دفاع کلامی

دفاع کلامی سه بخش اساسی دارد:

*
فهميدن آنچه که اتفاق می افتد
*
گوش دادن به جای نتيجه گيری
*
آمادگي برای پاسخ مناسب

فهميدن آنچه که اتفاق می افتد

بيش از هرچيز شما بايد بتوانيد بر اعصاب خود مسلط شويد. وقتی کسی با لحن خصمانه با شما برخورد می کند، سيستم عصبی شما به طور معمول پيام "هشدار! وضعيت قرمز" می دهد و شما از کوره در می رويد. شما بايد روشی را که سيستم عصبيتان برای مقابله با يک تهديد استفاده می کند تغيير دهيد.

تصور کنيد طفلی دو سه ساله به سوی شما می دود و داد می زند " غول گنده، من از تو بدم مياد!" و همزمان با مشتهای کوچکش به زانوهای شما می کوبد. در چنين حالتي اعصاب شما کوچکترين پاسخی نمی دهد، شما می دانيد که اين بچه تهديدی برای شما محسوب نمی شود. شما می دانيد که چه چيزی سبب چنين صحنه هايي مي شود. و شما منطقی تر از اين هستيد که با بچه کوچک وارد دعوا شويد. نکته کليدی اينجا اين هست که شما می دانيد چه چيزی در حال رخ دادن هست. با دانستن اين نکته شما وارد دعوا نمی شويد و منطقی باقی می مانيد.

در مورد زخم زبان زنندگان، مساله اين هست که ما عموما نمي دانيم چه چيزی دارد اتفاق می افتد. عقيده اصلی در فرهنگ ما { فرهنگ آمريکا م.} اين هست که زخم زبان زننده می خواهد شما را برنجاند، شما را آزار دهد و شما را ناراحت کند. چيزی که با پاسخ اعصاب شما به حالت خطر سازگارهست. با اين وجود چنين برداشتی کاملا اشتباه هست. ضرب المثلی هست که می گويد "سنگها و چوبها می تواند استخوانهای شما را بشکند ولی کلمات هرگز به شما نمی توانند صدمه وارد کنند".

هرکسی می توانند گاهی زخم زبان بزند. شما بيش از حد خسته ايد، روز ناملايمی داشته ايد، سرما خورده ايد و ... ، در اين حال کسی چند کلمه ساده به شما می گويد و شما از کوره درمی رويد. شما چنان با آنها برخورد می کنيد که گويي با تبر به شما حمله کرده اند. اما زخم زبان زنهای مزمن، کسانی که همواره کسانی را در اطراف خود آزرده خاطر می سازند، کسانی که مردم از ترس روبرو شدن با آنان در خود را در دستشويي قايم می کنند، متفاوت هستند. رواني های ساديستی که می خواهند به شما حمله کنند! اما چنين حالتي نادر هست. (-در چنين حالتی بايد دنبال نشانه هاي ديگری بگرديد، مثلا ، چنين افرادی با تبر حمله می کنند!) تقريباً هميشه، ًًًزخم زبان زننده های حرفه ای بنا به يک يا دو دليل اين کار را انجام می دهند:

1. درصد بسيار پايينی از اين افراد احمق هستند، آنها گيج و بي خيال هستند. آنها روش بهتری برای برقرارکردن ارتباط با ديگران ندارند. تمام آنچه که اين افراد نياز دارند آموزش مناسب هست.
2. بقيه ، آنهايي هستند که عطش جلب توجه دارند و می دانند که با زخم زبان زدن به شما می توانند توجه شما را جلب کنند.

در هر دو حالت وقتی شما دانستيد که چه چيزی دارد اتفاق می افتد، عکس العمل سيستم عصبی شما ديگر "اعلام خطر! وضعيت قرمز" نخواهد بود. بلکه شما واکنش رحيمانه ای خواهيد داشت. مانند " بيچاره! عطش برقراری ارتباط دارد و زخم زبان زدن بهترين راهيست که بلد هست". يا "بيچاره، عطش جلب توجه دارد، و اين بهترين کاريست که بلد هست" . شما در عين حال می توانيد از حمله کننده بدتان بيايد و رفتارش را غيرقابل پذيرش بدانيد. اما شما ديگر علاقه ای به بحث و جدل نخواهيد داشت.



گوش دادن به جای نتيجه گيری

سالها پيش از اين، روان شناسی به نام جورج ميلر سخنی گفت که من از آن به نام قانون ميلر نام می برم. او چنين گفت: "براي اينکه بفهمی شخص ديگر چه می گويد، بايد فرض کني آنچه می گويد درست هست و سعی کني بفهمی چگونه می تواند درست باشد." (يعنی فرض کنيد – لزوما قبول نکنيد- که حرفی که می گويد درست هست.) . مثلا اگر کسی گفت "توستر من با من حرف می زند"، جواب مناسب شما اين هست که "راستی! توسترت چی می گه؟" که با گوش کردن دقيق دنبال می کنيد.



اغلب ما چنين عمل نمي کنيم. اغلب ما روشی را دنبال می کنيم که به آن عکس قانون ميلر مي گويم. ما می شنويم که کسی چيزی می گويد و ما بطور منفی پاسخ می دهيم. ما زود نتيجه می گيريم که آنچه شخص می گويد اشتباه هست و شنيدن را متوقف می کنيم، زيرا می پنداريم که سرمان شلوغ هست و به اين فکر می کنيم که گوينده مشکلی دارد که حرف غير قابل قبولی به ما می زند. ما به خود می گوئيم:

· "او چنين می گويد زيرا ... بی فرهنگ، مست، ساديست، پير، و کم تجربه هست."

· "او چنين می گويد زيرا ...؟ او يک بی خيال، خيال پرور، معتاد، گيج يا احمق هست."

· "آنها چنين می گويند زيرا ...؟ من قدم کوتاه هست، آنها بی تربيت هستند، من پول برای لباس جذاب ندارم، آنها از من خوششان نمی آيد."



در اين لحظه، شنيدن ما قطع می شود، شما نمی توانيد در يک لحظه هم متوجه حرف طرف مقابل باشيد و هم با خودتان صحبت کنيد. چنين کاری با ساختار اعصاب سازگار نيست. و پس از چند لحظه چه چيزی اتفاق می افتد، بله يک دعوا مانند اين:

ايکس: "توستر من با من حرف می زند!"

شما: " ببين من وقت ندارم به اين مزخرفات گوش بکنم، من بيکار نيستم!"

ايکس: "تو فکر می کني کار من به اندازه کار تو مهم نيست؟"

شما: "من چنين حرفی نزدم"

ايکس: "خير، تو همين را گفتی"

شما: " خير، من فقط گفتم ..."

و بزودی سقوط شروع می شود.



مردم معمولا می گويند که وقت برای شنيدن ندارند، آنها سرشان بسيار شلوغ هست. من به شما اطمينان می دهم که بر اساس سه دهه تجربه تدريس دفاع در برابر زخم زبان، آنها وقت بسيار بيشتری را صرف حل بحران بوجود آمده بر اثر نشنيدن مي کنند. به مخاطبتان توجه کامل اعطا کنيد تا اينکه بفهميد دليل آنچه که می گويد چيست. حتی اگر طرف مقابلتان يک بچه باشد، مخصوصا اگر طرف مقابلتان يک بچه باشد. يک بار من شنيدم که مادری در به بچه اش که گفت " مامان، آرزو می کنم من مرده بوديم!" پاسخ داد " من مرده بودم، نه من مرده بوديم!"، بعد در روزنامه خواندم که بچه بدون اخطار قبلی! کار وحشتناکی انجام داده است. همواره اخطار هست، اما بايد شنونده ای داشته باشد، در غير اينصورت گوينده تسليم می شود و دست از تلاش بر می دارد.



آمادگی برای پاسخ مناسب



فرهنگ ما سه روش برای پاسخ به زخم زبان به ما ياد داده است:

1. ضد حمله – "چطور جرات می کني اين حرفو به من بزنی!"
2. جلب ترحم –" نمی تونم باور کنم که دوباره می خوای شروع کنی وقتی می دونی من امروز اينهمه کار دارم!"
3. بحث – "به سه دليل چيزی که می گي احمقانه هست، اولا ..."

تمام اين سه روش اشتباهات استراتژيک هستند، زيرا هر سه مورد به اعطای توجه کامل به حمله کننده به او پاداش می دهند، و غالبا عکس العمل احساسی شدت توجه را بيشتر می کند. شما اين کارها را می کنيد در حالی که هر سه روش حمله کننده را برای حمله جديد تشويق می کند!

شما پاسخی بايد بدهيد که اين عملکرد را نداشته باشد. شما بايد به حمله کننده بفهمانيد که يک قربانی سربه راه نخواهيد بود. در رفتن از صحنه اين عملکرد را نخواهد داشت. ترک کردن صحنه به حمله کننده نشان می دهد که حمله اش کارساز بوده است. اين کار حمله کننده را به تلاش مجدد تحريص می کند. به سکوت برگذار کردن و پاسخ ندادن هم کارساز نخواهد بود. در فرهنگ ما، سکوت نوعی تنبيه هست. يک ضد حمله هم نشان می دهد که حمله کننده توانسته است شما را تحريک کند.

روشي را که من تدريس می کنم شامل يک سری تکنيک بسيار وسيع هست که در اين مقاله کوتاه نمی گنجد، شما اطلاعات بيشتری را از کتابهای من يا از وبسايت من http://www.adrr.com/aa/ می توانيد پيدا کنيد. هدف شما اين هست که زخم زبان را پاسخ دهيد. به گونه اي که از شما يک قربانی نسازد و به حمله کننده پاداش ندهد، لازم نباشد که شما اصول اعتقادی خود يا عزت نفستان را زير پا بگذاريد و در ضمن موجب بی آبرويي نشود. به عنوان مثال:



روش پاسخ فرسايشی



اگر بخواهم تنها يک روش را آموزش بدهم، روشی که آسان باشد و در بسياری از موارد کاربردش ممکن، روش پاسخ فرسايشی را آموزش خواهم داد. فرض کنيد که شما مجبور هستيد با کسی سرو کله بزنيد که هميشه چيزی مانند اين برای گفتن دارد"چرا تو نمی توني سهم خودت رو از کارای اينجا انجام بدی؟"، "چرا تو نمی توني دست از خوردن هله هوله ور داری"، "چرا هميشه مثل يک گاگول لباس می پوشی". آنچه که حمله کننده می خواهد مکالمه ای مانند اين هست:

ايکس: "چرا تو هميشه اينقد هله هوله می خوری"

شما: " منظورت چيه، من خيلی هله هوله نمی خورم!"

ايکس: " پس اون کلوچه ای که ده دقيقه پيش می خوردی چی بود؟"

شما: " من وقت نداشتم صبحونه بخورم، لازم بود که اون کلوچه رو بخورم"

ايکس: "اون پيتزايي که عصر ديروز سفارش دادی چی بود؟ ...."

و الی اخر



اين به حمله کننده فرصت می دهد که ليست بلند بالايي از شکايت از آنچه که شما می خوريد رديف کند و قدرت خود را برای کنترل شما نشان دهد. حتی اگر از اين مکالمه با اين احساس که شما پيروز شده ايد بيرون بياييد، شما بازنده هستيد. زيرا حمله کارگر بوده است و حمله کننده آنچه را که می خواسته به دست آورده است. حمله کننده شما مانند بچه کوچکی هست که ترجيح می دهد تنبيه شود تا اينکه از توجه محروم بماند. اگر تنها روشی که آنها می توانند توجه کسب کنند، کسب توجه منفی شما باشد، آنها به آنهم رضايت خواهند داد.

به جای تسليم شدن به اين تاکتيک، از روش پاسخ فرسايشي استفاده کنيد. حمله کننده گفته است "چرا تو اينقدر هله هوله می خوری" و شما در حالی که به جای حمله کننده به يک نقطه دور دست خيره شده ايد که گويي به چيزهای عميقی فکر می کنيد می گوييد:



"می دونی، من فکر می کنم اين به خاطر چيزيه که تو بچگی برام اتفاق افتاد. اون زمونا ما تو ديترويت زندگی می کرديم و ... نه، يک لحظه! فکر کنم ديترويت نبوده، فکر کنم اون موقعی بوده که ما تو ايندياناپوليس زندگی می کرديم، چون تو اون تابستون عمه گريس برای ديدن ما اومده بود و سگشم با خودش اورده بود. از اون سگای کوچيک خنده دار با گوشای گنده که از کلش بيرون زده بود! اين سگ ..." [و به اين ترتيب تا می توانيد ادامه بدهيد.]



پاسخی اينگونه اين پيام پنهان را دارد: "من متوجه هستم که تو سر دعوا داری، باشه، اما بدون که برات زياد لذت بخش نخواهد بود. چون من نمی خوام وارد اين بازی بشم." گوش کردن به پاسخ فرسايشی خيلی خسته کننده هست. عموما تا شما به ماجرای سگ عمه تان برسيد، حمله کننده خواهد گفت، "آره، بی خيال!" و شما را با عجله ترک خواهد کرد – در حالی که می داند شما قربانی جالبی نيستيد و در آينده برای چنين نقشی نبايد انتخاب شويد.



هنگامی که حمله بصورت جمله خبری، و نه پرسشی مطرح می شود، مانند "تنها کاری که می کنی اينه که سرتو تو هله هوله بکنی!!" با اين جمله شروع کنيد " می دونی، با چيزی که گفتی من به ياد مساله ای افتادم که برام موقع بچگی پيش اوومد ..." و ادامه ماجرا. اگر به يک پاسخ با کلاس نياز دارين، بگين که "اين مساله شما را به ياد مقاله اي که روز قبل تو نيويورک تايمز خوندين ميندازه، نه صبر کن ببينم، نمی تونه نيويورک تايمز باشه، احتمالا واشنگتن پسته، چون پنجشنبه ها مياد و ايلين هميشه اونو قبل از همه می گيره و…." پاسخ فرسايشی بهترين روش برای سوالات نامربوط و اظهار نظرهای غريبه ها باشد. مانند " می دونی، عجب بچه خوشگلی، شبيه چينياست! [يا اسپانيايها، يا هرچيز ديگري، غريبه فضول می خواهد بگويد که بچه خصوصياتش را از شما به ارث نبرده است.] از کجا آورديش؟" تنها يک چيز را به خاطر داشته باشيد، شما بايد مستقيما پاسخ فرسايشی بکار ببريد، اگر شما متعصبانه، جانبدارانه يا با خشونت پاسخ دهيد، پاسخ شما يک ضد حمله خواهد بود و کارکردی نخواهد داشت.





About the Author
Suzette Haden Elgin, Ph.D., is an expert in applied psycholinguistics and is the founder of the Ozark Center for Language Studies (OCLS). OCLS offers a complete line of verbal self-defense products and services; for more information, contact Suzette directly. She is the author of the Gentle Art of Verbal Self-Defense series, including: How to Disagree Without Being Disagreeable, You Can't Say That To Me!, and more than a dozen other books and audio programs. You can also find a lot of information on verbal self-defense in her recent The Grandmother Principles and in her novels, which aren't part of the series. Go to http://www.sfwa.org/members/elgin for links and details.


¤ نوشته شده در ساعت 7:39 توسط عضو ارشد کاخ سفید
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

جمعه، 11 شهريور، 1384
غلط گيری و مکالمه

۱.يک روش خوب برای غلط گيری متون خواندن جمله به جمله متن از آخر به اول هست. در خواندن جملات به ترتيب معمول ذهن سريعتر از چشم حرکت می کند و غلطهای املايی يا انشايی را متوجه نمی شود (از روی دست اندازها می پرد!) اما در روش معکوس اشتباهات مشهود تر خواهند بود.

۲. در انگليسی How do you do در ملاقات رسمی برای اولين بار به کار می رود و جواب آن How do you do (همان جمله! ) هست. رفقا برای احوالپرسی از همديگر از How are you doing استفاده می کنند که جواب آن معمولاْ I am doing good می باشد.

(اگر شما کتابی می شناسيد که در اين زمينه ها توضيح داده باشد لظفاْ معرفی کنيد.)

حاج مهدی
¤ نوشته شده در ساعت 7:59 توسط عضو ارشد کاخ سفید
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

دوشنبه، 7 شهريور، 1384
احمدی نژاد و رفسنجانی

حقيقتش را بخواهيد من خيلی خوشحال هستم که احمدی نژاد به جای هاشمی رفسنجانی رئيس جمهور شده است. از ديدگاه من رفسنجانی نماينده بخش مذهبی،‌ قرتی و محافظه کار ايران هست که عقده اثبات برتری بر آمريکا را دارند. (در همين زمينه می توانيد به مصاحبه پسر رفسنجانی با شان پن يا مصاحبه خود رفسنجانی با نيويورک تايمز نگاه کنيد-دائماْ ايران را با آمريکا مقايسه می کنند-.) خصوصيت مهم اين قشر متاسفانه قدرتمند اين هست که ضمن اينکه در زندگی شخصی خود پايبندی چندانی به عقايد مورد ادعايشان نشان نمی دهند (اين را مثلاً روشنفکری می دانند، ) در مقابل کسانی که با عقايد ايشان مخالفند سختگيری بسيار شديدی نشان می دهند.

بنا به تجربه شخصی خودم، بچه های مذهبی بدون ادعاهای اشرافی قابليت بسيار بيشتری برای تحول دارند و درستکارتر و سخت کوشتر هستند، در مقابل بچه های مذهبی قرتی که هم فيلم سوپر نگاه می کنند‌ (اولين فيلم سوپر در اتاق خوابگاهمان رايکی از اين قرتی های مذهبی به نام س. م. ح . م -با تلويزيون سياه سفيد و وی اچ اس‌-تدارک ديده بود )، هم ودکا می نوشند و هم حاضرند کسی را که مثلآ برتراند راسل می خواند از صحنه روزگار محو کنند!

حاج مهدی


¤ نوشته شده در ساعت 5:28 توسط عضو ارشد کاخ سفید
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

0 Comments:

Post a Comment

<< Home