آرشيو وبلاگ وايت هاوس

Saturday, April 08, 2006

آبان 1383

آقای اقتصاد دان

آقای اقتصاددان گفته است اگر ايران عضو سازمان تجارت جهانی شود به کشاورزی لطمه شديد وارد خواهد شد.

آقای اقتصاد دان نمی داند که دولت ايران به چندين برابر قيمتی که از کشاورز داخلی گندم می خرد از کانادا گندم می خرد.

آقای اقتصاد دان نمی داند که قيمت محصولات کشاورزی در خارج از ايران چندين برابر ايران است. (باور نمی کنيد، نگاهی به حجم چمدانهايی بکنيد که در سالن پروازهای خارجی مهرآباد در گردش هستند. اين چمدانها، محتوی مسواک و خميردندان مسافر نيستند، محتوی پسته، گردو، بادام، برنج و ... هست که شهرنشينان مفت خور به ثمن بخس از دست کشاورز بدبخت ايرانی درآورده اند.)

آقای اقتصاد دان می گويد عضويت ايران در سازمان تجارت جهانی به ضرر کشاورز بدبخت ايرانی است که از درد بی کاری هزاران ساعت صرف بافت قالی می کند ولی بازهم فقير است و محصول کار خود را به ارزانترين قيمت می فروشد.

سری به سايتهای فروشگاههای خارجی بزنيد و ببينيد که قيمت تشک ابری با قيمت قاليچه دو در سه چهل رج ايرانی برابری می کند.

آقای اقتصاد دان واردات بنزين را طبيعی می داند، اجرای پروژه های نفتی توسط خارجيان را موفقيت سياسی می داند، اما اصرار دارد که کشور حتماْ چرخه سوخت اتمی داشته باشد.

آقای اقتصاد دان

چگونه باور کنيم ... نيستی

چگونه باور کنيم آلت دست مافيای قدرت و ثروت نيستی

برای ما پيراهن اطو نشده ات دليل نيست

برای ما دليل بهتری بياور
¤ نوشته شده در ساعت 23:3 توسط عضو ارشد کاخ سفید
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

سه شنبه، 26 آبان، 1383
دوچرخه

بدين وسيله به اطلاع امت شهيدپرور می رساند اينجانب يک فروند دوچرخه ۱۵ دنده کوهستان (دنده شيمانو) دست دوم ساخت مملکت اخير از ملت مملکت اخير ابتياع نموده ام. در ضمن آنرا به وسايل ايمنی مرسومه (از قبيل LED بزرگ نور سفيد برای جلو و LED چشمک زن قرمز - ساخت مملکت چين) مجهز کرده ام. اگر هوای اين مملکت بارانی نباشد دوچرخه سواری هم می کنم. صاحبخانه خسيسمان هم اجازه نداده است دوچرخه را در حياط خلوت بگذاريم و شبها در اتاقمان پارکش می کنيم. البته اينجانب نيز با تخليه اتاق فوق الذکر در فصلی که خانه خالی روی دست صاحبخانه ها باد می کند مشت محکمی بر دهان اين مرد خسيس خواهم زد. در ضمن جهت زدن مشت محکم بر دهان متوسطهای خرخوان شديداْ مشغول خرزنی هستيم و تمرينات تحويلی را از روی خرکاری با ميکروسافت ورد می نويسيم و پرينت تحويل استاتيد می دهم.

مهدی
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

دوشنبه، 25 آبان، 1383
عيد آمد!

بالاخره ماه مبارک هم به مبارکی تموم شد و ۵ روز آخرش رو فقط به خاطر اينکه برنامه‌هامون رو استهلال می چرخيد مفتی از دست داديم ولی در کل ماه خوبی بود!

مجيد
¤ نوشته شده در ساعت 17:44 توسط عضو ارشد کاخ سفید
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

دوشنبه، 25 آبان، 1383
ورزش در هوای سرد

مطالبی راجع به ورزش در هوای سرد خوانده بودم که برايتان ترجمه اش رو می نويسم:

1.
در هوای سرد سيستم گرمايی بدن به حفظ دما در بخشهای داخلی بدن می پردازد و خون کمتری به دست و پا فرستاده می شود. لذا گرم نگهداشتن دستها و پاها در موقع ورزش در هوای سرد الزامی می باشد.
2. هوا عايق خوبی برای گرماست. برعکس آب حاصل از تعرق رسانای بسيار خوبی برای حرارت است و بنابراين استفاده از لباسهايی که آب را جذب می کنند (مانند لباسهای نخی ) برای ورزش در هوای سرد نا مناسب می باشد. لباسهايی از نوع بادگير که از تجمع عرق جلوگيری می کند و نيز هوا را در اطراف پوست نگه می دارد برای ورزش در هوای سرد مناسب می باشد.

اميدوارم رعايت اين موارد ورزش در هوای سرد را به يک فعاليت دلچسب و بی خطر برای شما تبديل کند.

حاج مهدی

يكشنبه، 17 آبان، 1383
تبريک يک کرد

اين را هم از سايت بی بی سی کپی کرده ام:

با توجه به سياستهای آقای جورج بوش و اداره وی و همه دست آمدهای آمريکا در دوران رياست ايشان در کاخ سفيد، و به نظر من مثل يک فرد کرد عراق که سالهای سال از دست ديکتاتوری صدام حسين رنج برده ايم، اگر می توانستم صد در صد به ايشان رأی می دادم. ما به دمکراسی و رفاهيت احتياج داريم، آلمان و ژاپن و امارات عربی و کويت و کوزوو و فرانسه و بريتانيا و افغانستان و عراق همه مديون أمريکا هستند، اگر چه برای کسب مصالح خود در مدتی اين کشورها را به غزو در آورد، اما با نظر به رفاهيت کنونی مردم اين کشورها به جز عراق و افغانستان، توجه می کنيم که سود زيادی به اين ملتها رسانده است و اکَر ما به جای آمريکا می بوديم ممکن بود بدتر رفتار می کرديم. ما با مردم کشورمان خوب رفتار نمی کنيم، پس لازم نکرده است که از رفتار بيگانه با خود نقد بگيريم. به بوش تبريک می گويم و اميدوارم به سياست خود ادامه دهد و آلمانی ديگر را در خاور ميانه به وجود آورد و عراق را مثالی برای ديگران نشان دهد. زاگرس رواندزی - بغداد
يكشنبه، 17 آبان، 1383
از بی بی سی

اين مطلب را از سايت بی بی سی http://www.bbc.co.uk/persian/interactivity/debate/story/2004/03/040317_mj-h_live_iranianyouth.shtml کپی کرده ام:

سال پيش وقتی از ايران خارج شدم نمی دانستم که چه چيزی پيش خواهد آمد. اينجا برای گذراندن زندگی هر کاری که هيج وقت حتی فکرش را هم نمی کردم انجام دادم. خودم را خرد کردم تا به هدف بزرگتری که موفقيت بود برسم. امروز که خودم را با جوانان داخل ايران مقايسه می کنم می بينم که مشکل آنان فرهنگ غلطی هست که بر جامعه ايران حکمفرماست. اينکه همه از دماغ فيل افتاده اند. همه شغل دهان پرکن می خواهند. حاضرند بيکار راه بروند و سر بار خانواده باشند ولی کاری که به قول خودشان کم شأن است را انجام ندهند. وگرنه هيچ کجای دنيا به راحتی ايران نمی شود پول در آورد. بايد اين اصل را مبنا قرار دهند که کار عار نيست. و گرنه تمام اين حرفها که آزادی نداريم و... نادرست است. ما هم که مثلا در کشور مهد آزادی زندگی می کنيم از فرط کار و درس فرصتی برای انجام کاری بيش از آنچه شما در ايران انجام می دهيد نداريم. ايمان - لوس انجلس



من هم يکی از مها جرين افغانی هستم که ۱۰ سال عمرم را در ايران گذراندم. به نظر من جوانان ايرانی قدر داشته هايشان در ايران را آنطور که بايد نمی دانند. همه از کمبودها حرف می زنند. کاشکی شما يک سال از عمرتان را مثل يک جوان افغانی می گذرانديد آن وقت می فهميديد که چقدر غافل از حالتان هستيد. هزاره - سوئد



حقيقت اين است که مملکت ما پتانسيل زيادی برای ايجاد زندگی مرفه برای همگان دارد ولی اين پتانسيل مديريت نمی شود.
¤ نوشته شده در ساعت 6:47 توسط عضو ارشد کاخ سفید
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

يكشنبه، 3 آبان، 1383
بر باد رفته

کمی مطلب راجع به قاليچه سرخپوستی تايپ کرده بوديم که آنهم پريد.



ايشالا بعداْ دوباره می نويسم.



غائب
¤ نوشته شده در ساعت 6:12 توسط عضو ارشد کاخ سفید
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

شنبه، 2 آبان، 1383
سايت ايلديريم

http://www.ildirim.com اين سايت ترانه های آذربايجانی خوبی دارد، اگر ترک هستيد سر بزنيد.
¤ نوشته شده در ساعت 10:11 توسط عضو ارشد کاخ سفید
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

جمعه، 1 آبان، 1383
ناظر

زمانی که دانشجو بوديم، وقتی اسم مهندس ناظر می‌آمد در ذهنمان فردی با تجربه و معلاومات فوق العاده تصور می‌کردیم که میتونه در عرض چند ساعت مشکل سیستم را حلاجی کند. پارسال که در شرکت م.. استخدام شدم کلی خوشحال بودم. شرکت اخیر ناظر چند تا از پروژه‌های بزرگ مملکت بود و من خوشحال و متعجب از اینکه من را با تجربه اندکم پذیرفتن. چند روز اول که وارد شدم چند تا جزوه ناقص گذاشتن جلوم که بخون و تا یکی دو ماه کاری به من مراجعه نشد و بعدش هم کارهایی مانند رایت سی-دی و پرینت و تایپ. این وسط شانس آوردیم تو یک مناقصه شرکت کردیم و البته نتوانستیم مناقصه را ببریم. ولی همین هم برای من تجربه جدیدی شد، البته برخلاف تصورم من نه تنها از این آقایان با تجربه چیزی یاد نگرفتم، بلکه همان تجربیات اندک را هم در طبق اخلاص گذاشتیم. حالا تازگی‌ها یک پروژه جدید گرفتیم که اسمش آدم را به هیجان می‌آورد. البته دیگر من کار آزموده شده‌ام و می دانم همه اینها کشکن. در این پروژه قرار است یک شرکت حارجی کارهای اجرایی را انجام بدهد و چند تا شرکت به درد نخور ایرانی هم آورده شده برای زدن مشت محکم بر دهان استکبار.
چند روز پیش یکی از آقایان همکارها کاتالوگ یک شرکت سازنده را آورد شرکت و به اسم نرم افزار طراحی در اختیار مدیر ارجمند قرار داد. (سازنده این تجهیزات برای آسان کردن کار کاربر کاتالوگ را بصورت نرم‌افزار داده بودند بیرون که البته در حال حاضر کار رایجی است.) مدیر ارجمند هم با دو سه بار چپ و راست کردن کاتالوگ با کارفرما تماس گرفتند و اعلام کردن در اثر کار شباته روزی تیم مهندسی ما و با استفاده از نرم افزار طراحی تجهیزات مورد نظر ما به نتایجی رسیدیم که براتون می‌فرستیم. من و دوستم که به خالی‌بندیهای جناب مدیر آشنا بودیم صرفاً با یک چشمک کار را فیصله دادیم.


¤ نوشته شده در ساعت 12:48 توسط عضو ارشد کاخ سفید
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

جمعه، 1 آبان، 1383
يولداش

سايت مرتضی نگاهی به نام يولداش http://www.negahi.com را ببينيد. نويسنده و روزنامه نگار آذربايجانی مقيم سانفرانسيسکو که واقعاْ کلامش بر دل می نشيند.


¤ نوشته شده در ساعت 7:41 توسط عضو ارشد کاخ سفید
پيام هاي ديگران ( بايگاني شده )( بايگاني شده )

جمعه، 1 آبان، 1383
اقامت در کانادا

اينها درددل يک خانم شاغل ايرانی در کانادا هست:

يه مدتيه خيلی از کار شرکتم ناراضيم... يه مدت که يعنی تقريبا ۲ ساله... از وقتی که از جای قبلی بازخريد (lay off) شدم و اومدم اينجا... چيزهايی که خيلی ناراحتم ميکنه:

*
کمتر بودن حقوق و مزايا و رتبهء کاری به نسبت کار ۴ سال پيشم با وجود بيشتر شدن تجربه ام (وقتی اومدم اين مملکت ۷ سال سابقهء‌ کار در اين حرفه داشتم... حالا ۱۳ سال سابقه و کلی نتيجه های عينی درست حسابی از کارم دارم)
*
شروع کار از مسؤليتی که دوست نداشتم چون اينکار رو در اوج بحرانهای متارکه و دادگاه و وکيل و اين داستانها گرفتم و مجبور بودم هر مسؤليتی بهم ميداند میپذيرفتم چون اونوقتها غم نان شوخی نداشت... (هنوز هم نداره!)
*
غير اجتماعی تر (anti social) بودن تيم مهندسانی که باهاشون کار ميکنم. گاهی حتی جواب سلام آدم رو هم نميدن. ديگه «حالت چطوره؟» يا «ديروز نيومدی حالت امروز بهتره؟» پيشکششون!
*
مذکر بودن همهء تيم (اونهاييشون هم اجتماعی هستن اگه بعد از کار بخوان برن کافه ای جايی نوشيدنيی بخورن و کلامی داشته باشن خانومها رو خبر نميکنند!)
*
اينکه زبان و فرهنگ چينی و هنگ کنگی را نميدانم و ۹۵٪ کارکنان بخش مهندسی شرکت ما چينی و يا هنگ کنگی هستن و به زبان خودشون همهء بحثهای تکنيکی رو انجام ميدن و من يا دير خبر ميشم که چی ميگذره و يا وقتی خبر ميشم که خيلی ديره!
*
بدليل مشکلات رکود اقتصادی باز نشدن فرصتهای شغلی جديد در شرکت و درنتيجه عدم امکان جابجايی به مسؤليت ديگر داخل شرکت.
*
ضعيف شدن خودم در مورد جنگيدن و به وقوع رساندن خواسته ها و اهداف شغليم بدليل تمام کردن تمام انرژی و قدرتم در کشاکش متارکهء ۲ سال پيش! و در نتيجه سخت يافتن راه چاره و همچنين به اجرا رساندن راه چاره!
*
به اين نتيجه رسيدم که تو بيشتر شرکتها و ادارات بالاترين مشاغل و حقوق متعلق به کارهای بدون حماليه!‌ و کمترين حقوق و رتبه و بيشترين توقع از کارمندانی که حماليشون خوبه. با زرنگی کار کردن در برابر سخت کار کردن... حالا شايد شما خيلياتون اينا رو از اول ميدونستين ولی من ۳۱ سالم شد و اين چيزا تو کله ام نرفت!
*
بازم به اين نتيجه رسيدم که ۷۰٪‌ مشاغل عالی رتبه در اثر سياست بازی و زبون بازی و چاپلوسی و کار ديگران رو به اسم خود جلوه دادن بدست اومده و فقط ۳۰٪‌ از مديرانی که من تا حال باهاشون اينور آب (در دو شرکت بين المللی خيلی معتبر و معروف) برخورد داشته ام لايق رتبهء‌ عاليی که داشته اند بوده اند.
*
به اين نتيجه هم رسيده ام که خودتو بکشی اينجا مهمتره که کانادايی سفيد پوست و يا از اروپای غربی (Caucasian) باشی تا بری اون بالاها. يعنی بايد صدبرابر اونها کار کنی تا شايد به جايی که اونا رسيدن برسی. لهجهء‌ بريتيش کلی احترام واست ميخره اينجا! تازه کانادا از همه جای دنيا نژادپرستی توش کمتره و خيلی به چند فرهنگی و چند نژادی به ظاهر بها ميده... ببين بقيهء دنيا چه خبره!
*
به اين نتيجه رسيدم که برای ترقی کاری هميشه به يک قيم اون بالا دستت احتياج داری و اگه کارمند مورد علاقهء مدير بالادستت نباشی خيلی به ترقی شغلت اميد نبند. مگه دری به تخته بخوره و همه چی زير و رو بشه.
*
اگه دو تا کارمند هست يکی باسواد و مفيد و کاری و ديگری نه، شغلی مديريتی به مفيده داده نميشه چون کار لنگ ميمونه!‌ آدم با کفايتِ کمتر، ترفيع ميگيره تا مسؤليت جديد پر بشه!
*
تواضع و صداقت هميشه خوب نيست!‌ کاستی هامون رو اينور دنيا نبايد جار بزنيم. همه ضعفهايی دارند ولی مهم اينه که بهش محل نميذارن و هوارش نميزنند.
*
حتی اينجای دنيا هم مردها خيلی مايل نيستن بالاسريشون زن باشه!

اينها رو گفتم که حواس بعضی از دوستان جمع شود و بعضی ناملايمات رو بهتر تحمل کنن.

مرجع: http://sooski.persianblog.com

حاج مهدی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home